Selected
Original Text
Mostafa Khorramdel
Abdullah Yusuf Ali
Abdul Majid Daryabadi
Abul Ala Maududi
Ahmed Ali
Ahmed Raza Khan
A. J. Arberry
Ali Quli Qarai
Hasan al-Fatih Qaribullah and Ahmad Darwish
Mohammad Habib Shakir
Mohammed Marmaduke William Pickthall
Muhammad Sarwar
Muhammad Taqi-ud-Din al-Hilali and Muhammad Muhsin Khan
Safi-ur-Rahman al-Mubarakpuri
Saheeh International
Talal Itani
Transliteration
Wahiduddin Khan
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful.
24:11
إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۚ لِكُلِّ ٱمْرِئٍ مِّنْهُم مَّا ٱكْتَسَبَ مِنَ ٱلْإِثْمِ ۚ وَٱلَّذِى تَوَلَّىٰ كِبْرَهُۥ مِنْهُمْ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٌ
24:11
کسانی که این تهمت بزرگ را (دربارهی عائشه، امّالمؤمنین) پرداخته و سرهم کردهاند، گروهی از خود شما هستند، امّا گمان مبرید که این حادثه برایتان بد است، بلکه این مسأله برایتان خوب است (و خیر شما در آن است. چرا که: منافقان کوردل از مؤمنان مخلص جدا، و کرامت بیگناهان را پیدا، و عظمت رنجدیدگان را هویدا میکند، برخی از مسلمانان سادهلوح را به خود میآورد. آنانی که دست به چنین گناهی زدهاند، هر یک به اندازهی شرکت در این اتّهام، سهم خود را از مسؤولیّت و مجازات آن خواهد داشت و) هر کدام از آنان به گناه کاری که کرده است گرفتار میآید، و کسی که (سردستهی آنان در این توطئه بوده و) بخش عظیمی از آن را به عهده داشته است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینی دارد. [[«الإِفْکِ»: تهمت بزرگ. دروغ شاخدار (فرقان / 4). اشاره به تهمت عظیمی است که منافقان به امّالمؤمنین عائشه صدیقه، همسر پاک رسول خدا زدند، و نسبت زنا با یکی از اصحاب جلیلالقدر به نام «صفوان بن معطّل» بدو دادند! چکیده داستان بدین قرار است که: در هر غزوهای رسول خدا زنی را به قید قرعه از میان امهاتالمؤمنین با خود میبرد. در غزوه بنیمصطلق قرعه به نام عائشه افتاد. در برگشت از غزوه، شب هنگام در مکانی، مختصر استراحتی کردند. عائشه صدیقه از کجاوه بیرون میآید و برای قضای حاجت از لشکرگاه دور میشود. وقتی که به کجاوه برمیگردد متوجّه میشود گردنبند او پاره شده است. به دنبال آن به محلّ قضای حاجت برمیگردد و برای یافتن گردنبند مدّتی معطّل میشود. بعد از برگشت میبیند لشکریان حرکت کردهاند. به امید این که طولی نمیکشد مسؤولان کجاوه متوجّه نبودن او در کجاوه میشوند، در جای خود به انتظار مینشیند، ولی تا صبح خبری از کسی نمیشود. عادت هم بر این بوده است که کسی از لشکریان موظّف بوده که در منزلگاه اتراق شبانه بماند و بعد از روشن شدن هوا، آنجا را نگاه کند و اسباب و اثاثیّه بجا مانده را جمع و به صاحبانش مستردّ دارد. عهدهدار این وظیفه این بار صحابی مذکور بوده است. سحرگاهان متوجّه یک سیاهی در منزلگاه میشود. وقتی که نزدیک میگردد، چشمش به امّ المؤمنین میافتد. إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إلَیْهِ راجِعُونَ گویان شتر خود را میخواباند و مادر مؤمنان و عزیزه پیغمبر اسلام بر شتر سوار میگردد، و خویشتن را در راه به رسول خدا و اصحاب میرسانند. این منظره سبب میشود که گروهی به شایعهپردازی مشغول شوند. این شایعه توسّط سردسته منافقان «عبدالّله بن ابی بن سلول» در شهر مدینه میپیچد. این وضع همچنان ادامه پیدا میکند و پس از یک ماه و اندی آیات برائت نازل میگردد و به هر یک از تهمتزنندگان حد قذف، یعنی هشتاد تازیانه زده میشود. «عُصْبَةٌ»: گروه. دسته (نگا: یوسف / 8 و 14) «الَّذِی تَوَلّی»: کسیکه رهبری کرد. کسی که انجام داد. مرادعبدالّله پسر ابیّ پسر سلول است. «کِبْرَهُ»: بیشتر آن را.]] - Mostafa Khorramdel (Persian)